
به گزارش سراج24؛ آتش بس، آنطور که رسانهها امروز با احتیاط اعلام کردند، میان ایران و اسرائیل برقرار شده است، پشت درهای بسته از مسقط تا دوحه و از سطوح اطلاعاتی تا ردههای ارشد امنیت ملی، توافقی نانوشته شکل گرفته نه تلآویو از خطوط قرمز فراتر رود نه تهران از مرزهای تهدید عبور کند، یک توافق شکننده که بیشتر شبیه به مکثی در یک نزاع است تا پایانی برای آن.
اما چرا چنین آتشبسی نمیتواند بهتنهایی ضامن صلح باشد؟ چرا باید ایران بلافاصله این آتشبس را به شورای امنیت ببرد و چرا نباید سرنوشت امنیت ملی کشور صرفاً در مشت دونالد ترامپ باقی بماند؟
دونالد ترامپ امروز با همان بیثباتی دیروز وارد صحنه شده است، از یک سو در نقش میانجی ظاهر میشود و از سوی دیگر با گشودن دست نتانیاهو برای حمله میدان را به آتش میکشد، ترامپ هیچگاه دشمن دیپلماسی نبوده اما هرگز وفادار به صلح هم نبوده است، او با پنج دور مذاکرهی محرمانه با ایران از طریق عمان و قطر بستر یک نمایش دیپلماتیک را فراهم کرد، اما در همان حال فرماندهان نظامیاش چراغ سبز دریافت کردند تا در صورت لزوم نطنز و فردو و اصفهان را از کار بیندازند.
دوگانگی خطرناک
میانجیگریای که فاقد مکانیسم ضمانت باشد چیزی جز پلتفرم فریب نیست، ترامپ از یک سو خود را ناجی صلح معرفی میکند و از سوی دیگر اجازه میدهد اسرائیل زیر پوست آتشبس عملیات اطلاعاتی سایبری و گاه پهپادی خود را ادامه دهد، ایران نمیتواند و نباید صرفاً به این نوع آتشبس دلخوش کند، اگر ایران این آتشبس را تنها یک پیروزی تاکتیکی بداند و برای نهادینهسازی آن اقدامی نکند فردا همین پهپادهایی که بیصدا پرواز کردند ممکن است آتش بگشایند.
پیشنهاد باید روشن، صریح و راهبردی باشد
آتشبس ایران و اسرائیل باید به سندی بینالمللی تبدیل شود، تهران باید ورای آنچه در کانالهای مخفی دیپلماسی جریان دارد قطعنامهای به شورای امنیت ارائه کند که مفاد آن شفاف و الزامآور باشد، لذا الزام اسرائیل به توقف کامل تجاوز به حریم هوایی و زمینی ایران، توقف عملیات اطلاعاتی، ترور هدفمند و خرابکاری در تأسیسات غیرنظامی، ایجاد یک گروه ناظر بینالمللی برای پایش آتشبس، تحت نظارت سازمان ملل و تهدید به اقدامات تلافیجویانه در صورت نقض با پشتوانه حقوقی باشد.
پس چنین قطعنامهای حتی اگر با وتوی آمریکا یا بیاعتنایی انگلیس مواجه شود اثر خود را خواهد گذاشت و بار مسئولیت نقض احتمالی آتشبس را از دوش ایران برمیدارد و به طرف مقابل منتقل میکند.
نمونههای مشابه در تاریخ معاصر نشان دادهاند که حتی خصمانهترین روابط نیز، گاهی به واسطهی یک سند حقوقی وارد مسیر مدیریتشده میشوند، در جنگ کره، اگرچه هرگز صلح نهایی امضا نشد، اما «توافق آتشبس پانمونجوم» با امضای نظامی و ثبت بینالمللی، خط مرزی را برای دههها تثبیت کرد، در سودان جنوبی یا حتی در بحران اتیوپی–اریتره، آتشبسها بدون سند حقوقی به سرعت فروپاشیدند، در حالی که هر جا قطعنامهای از سوی شورای امنیت ضمیمهی توافقها شد، امکان مداخلهی فوری بینالمللی و مهار بحران وجود داشت – البته بهجز دولت اسرائیل این یاغیِ قانونگریز در جامعهی بینالمللی.
ایران نباید فقط به الگوی «اعتمادسازی محرمانه» اکتفا کند. تجربهی تلخ برجام نشان داد که حتی یک توافق امضاشده میان چند قدرت جهانی، در فقدان ضمانت اجرایی، میتواند بیاثر شود چه برسد به آتشبسی که حتی روی کاغذ هم نیامده است.
ترامپ بازیگر لحظههاست نه ساختارها
همانطور که در یک توییت ممکن است خواهان مذاکره با ایران شود در همان روز میتواند زمینهی یک حمله را نیز فراهم کند، شخصیتی که سیاست خارجیاش تابع منطق حقوق بینالملل نیست، بلکه تابع رسانه، نظرسنجی، و جلب توجه افکار عمومی است.
مادامیکه عملیات خرابکارانه در نطنز و اصفهان یا ترور در خیابانهای تهران را «دفاع پیشدستانه» بنامد، آتشبس تنها یک فرصت تنفس است نه صلح واقعی.
ایران اکنون باید یک گام جلوتر برود، ورود به شورای امنیت ولو با پیشبینی مخالفتها، یعنی بازگرداندن بازی به زمینی که هنوز قواعدی در آن وجود دارد، باید بازی را از دست انحصاری ترامپ و نتانیاهو خارج کرد.
صلح را باید دزدید، نه گدایی کرد و آنچه امروز از آتشبس باقی مانده، تنها یک فرصت است، یا این فرصت نهادینه میشود، یا بار دیگر باید منتظر اف-۳۵ها و پهپادهای بینام در آسمان ایران باشیم.
فاطمه حیدری - مدرس سواد رسانه